۱۳۹۶ دی ۲۳, شنبه

چگونه زنان در جامعه میتوانند به حقوق خود برسند؟


زن و مرد،‌ لازم و ملزوم همدیگر‌ند‌. هیچ‌ کدام نمی‌تواند بدون دیگری زندگی را سپری کند. و نیز ادامه نسل ‌بشر بدون مشارکت و تعامل آن‌ها ناممکن است.




 هردو نیاز وجودی به هم دارند و باید هم دیگر را بپزیرند.‌ اما مشکل اصلی وقتی بروز می‌کند که تفاوت فیزیکی مبنایی برای نگرش نابرابر به آن‌ها و برخورد نابرابر میان آنان می‌شود. واقعیت آن است که آنان جز به لحاظ جنسیتی در دیگر موارد،‌ تفاوتی باهم ندارند. مردانگی و زنانگی، ‌برخواسته از فرهنگ حاکم بر جامعه است. به عبارت دیگر، این جامعه است که جایگاه‌های آنان را مشخص و معین می‌کند و یکی را فراتر و دیگری را فروتر می‌نشاند. ‌ جامعه، تفاوت جنسیتی را اساس نابرابری دانسته و آن را‌ امری تعیین‌کننده و جدی‌تراز هرویژگی دیگری نمایان ساخته است .

از این رو مردان همواره حاکم و زنان محکوم بوده است و همواره از تمام حقوق انسانی و بشری خویش ‌محروم شده‌اند. چنین نگرش‌ها و ایده‌هایی، وضعیتی را به وجود آورده است که در آن زنان به عنوان موجودات ضعیف و نیازمند توجه، سرپرستی و حمایت مردان تلقی می‌شده است. ‌چنین فرهنگی، ‌هنجارهای خاص خود را به وجود آورده است که از جمله نگاه مردان به زنان به عنوان ناموس و مملوک است و ‌زنان تمام استقلال‌شان را کاملا به دست مردان سپرده‌اند و این‌گونه آنان را به موجودات نیازمند توجه و محافظت بدل شده‌اند .
بدیهی است که در این صورت مردان به خود حق می‌دهند که با مملوک خود هرگونه که خواسته باشند برخورد کنند، بدون اینکه در برابر اعمال خود ‌پاسخگو باشند. به همین دلیل است که روزانه بیشتر از ده‌ها نوع خشونت بر‌زنان رخ می‌دهند‌، بدون اینکه آب از آب تکان بخورد‌. در بسیاری از موارد، اموری جرم‌ انگاشته می‌شوند که اصولاً جزء حقوق طبیعی و انسانی هرکسی (پیش از اینکه به زن بودن و مرد بودن آنان توجه صورت گیرد‌) شمرده می‌شود و در اعلامیه حقوق بشر نیزاین ویژگی به‌صراحت بیان شده است .
خشونت؛ یک تاریخ
خشونت ‌مردان و نقص حقوق زنان یک تاریخ است که رواداشته می‌شود، بدون ‌اینکه قانون یا وجدان مردمی حساسیتی در برابر آن از خود نشان دهند. ‌چنین فرهنگ زن‌ ستیزانه اکنون به اوج رسیده است. اصلاح آن‌ها و تغییر چنین فرهنگ‌ سنتی و قدیمی، نیازمند کار مستمر سال‌‌ها است. اصلاح فرهنگ و تغییر این‌گونه انگیزه‌ها و نگرش‌ها، کاری است درازمدت و نیازمند برنامه‌ریزی‌های طولانی.
اکنون پرسش این است که جدا از دولت و جامعه، زنان، خود، به عنوان قربانیان چنین فرهنگی، برای اصلاح و تغییر آن و درنتیجه، دسترسی به جایگاه‌، کرامت و منزلت انسانی خود‌، چه باید بکنند و از چه روش‌ها و ‌ابزارهایی برای دسترسی به اهداف خود استفاده کنند؟
به نظر می‌رسد، تحصیل یکی از راه‌هاست. زنان باید به آن توجه جدی کنند و بکوشند از فرصت‌های موجود تحصیلی برای شکوفایی استعدادهای بالقوه ‌و توسعه ظرفیت‌های معرفتی خود سود برند و به توانایی فکری و عملی دست یابند. تا زمانی که زنان ‌آگاه نشوند، هیچ‌گاهی نمی‌توانند سخن از ‌حقوق و آزادی بزنند؛ چون بدون آگاهی از حقوق و آزادی و شایستگی‌های خود، نمی‌توان آن‌ها را مطالبه کرد .
شناخت، پیش‌نیاز درخواست حقوق و آزادی و برابری است‌. ‌‌‌جامعه ما راه درازی در پیش دارد تا حقوق بشر را بفهمد و به رسمیت بشناسد‌. حقوق بشر به حقوقی اساسی می‌گویند که برای انسان‌ها جدا از نژاد، جنیست، منطقه و دیگر تمایزات تعلق می‌گیرند‌ و حقوق شهروند بازتاب حقوق بشر در نظام حقوقی داخلی است. بنابراین، زنان نخست باید به خودآگاهی برسند و به حقوق‌شان آگاهی یابند تا آن‌ها را از دولت و جامعه بخواهند و برای دسترسی به آن‌ها مبارزه کنند.
زنان در جوامع مدرن هم یک شبانه‌روز به خواست‌های انسانی خود نرسیده‌اند. آنان هم قرن‌ها مبارزه پیگیر فکری و عملی را پشت سر گذاشته‌اند. تصور کنید که حق حیات در اعلامیه حقوق بشر، یکی از حقوق اصلی و اساسی بشر ‌به شمار آمده است؛ اما همین حق طبیعی و اولیه هنوز در کشور ما برای زنان به رسمیت شناخته نشده است و هرروز قربانی می‌شوند. باید بدانیم که انسان‌ها به‌طور برابر حق زندگی ‌دارند؛ اما وقتی اینگونه انگیزه در فرهنگ ما وجود نداشته باشند و کسی باورمندی نداشته باشد بدیهی است که در رفتار مردان و مردم با زنان منعکس نخواهند شد .
سال ۱۹۹۰ میلادی، مفهوم توسعه که تا آن زمان بر اساس شاخص‌های اقتصادی تعریف می‌شد، جای خود را به توسعهء انسانی داد. به عبارت دیگر انسان ، محور توسعه قرار گرفت و شاخص‌های آموزش، امید به زندگی و اشتغال به عنوان معیارهای سنجش آن اعلام شد. به این ترتیب ارتقای سرمایهء انسانی که همان آموزش، تجارب شغلی و آموزش حرفه‌ای است در دستور کار کشورهای جهان قرار گرفت. با مطرح شدن ارتقای سرمایهء انسانی که با رشد شاخص‌های توسعه انسانی همراه است، توجه به زنان، به عنوان نیمی از جامعهء انسانی در برنامه‌ریزی‌های توسعهء ضرورت یافت و تلاش برای بهبود شاخص‌های توسعه حساس به جنسیت و خصوصا شاخص آموزش آغاز شد. با توجه به نقش مهم آموزش در توسعهء انسانی و همچنین تعداد بی‌شمار زنان بی‌سواد، در چهارمین کنفرانس بین‌المللی زن اعلام شد که افزایش دسترسی زنان و دختران به آموزش، عدم تبعیض در دسترسی به همهء سطوح و رشته‌های علم و تکنولوژی و امحای بی‌سوادی در میان زنان مهم‌ترین عامل در امر توسعه محسوب می‌شود. بنابراین جامعهء بین‌المللی موظف است با برنامه‌ریزی‌های حساس به جنسیت زمینهء دستیابی زنان و دختران به آموزش را فراهم آورد .
اما چرا آموزش برای زنان دارای چنین ضرورتی است و چرا عامل مهمی در امر توسعه محسوب می‌شود؟
آموزش در معنای وسیع آن ایجادکنندهء تغییر در نگرش، باور و رفتارهای فرد است و زنان در برنامه‌های توسعه به عنوان عامل تغییر معرفی شده‌اند. بنابراین برای پیشبرد امر توسعه دسترسی زنان به آموزش به عنوان بنیان اساسی تغییر ضروری است.
سرمایه‌گذاری در آموزش زنان موجب افزایش تولید اجتماعی شده و زمینه را برای رشد و توسعهء بیش‌تر فراهم می‌کند.
هرگونه سرمایه‌گذاری در آموزش زنان بازده بالاتری نسبت به سرمایه‌گذاری در آموزش مردان خواهد داشت. بنابراین چنانچه شکاف میان ثبت‌نام دختران و پسران از بین برود، بی‌شک جامعه از بازده بالاتر این سرمایه‌گذاری منتفع می‌شود.
سرمایه‌گذاری در آموزش نه تنها شکاف جنسی را کاهش می‌دهد بلکه موجب ارتقای سطح بهره‌وری، تولید بیش‌تر و درآمد بالاتر خواهد شد. بنابراین ملاحظه می‌شود که کارکرد آموزش چندوجهی است: از یک سو به تغییرات در فرد منجر و از سوی دیگر موجب افزایش تولید اجتماعی و سطح بهره‌وری می‌شود، تبعیض میان دو جنس را کاهش داده و زمینهء برابری جنسیتی را فراهم می‌کند و بالاخره موجب ارتقای سرمایهء انسانی می‌شود. به این ترتیب می‌توان گفت که توجه به آموزش زنان راهی برای دستیابی به توسعهء پایدار است اما اثرگذاری آموزش زنان در زمینه ها ی فردی – خانوادگی – اجتماعی بیش‌تر قابل مشاهده است.
مدیریت مردانه ، دور باطلی که بر زنان جامعه ما سایه افکنده است .
بطلان این دور باطل بدیهی به نظر می رسد اما شیرینی قدرت، اجازه پذیرش این حقایق ساده را به مردان نداده است و سال هاست زنان برای گرفتن حقوق مسلم و اولیه خود مبارزاتی طاقت‌ فرسا را آغاز کرده اند.
عرصه‌ های مدیریتی کشور ملک مردان شده است این در حالی است که این باور وجود دارد که زنان در خانه می‌ مانند تا مردان دیگری بزرگ کنند. مردانی که مانند مردان پیشین، صاحب منصبان اداره کشور می شوند .
مردانی که زمانی توسط همین زنان پرورش یافته ‌اند، بعد از چندی به این نتیجه می ‌رسند، توانایی برنامه ‌ریزی و مدیریت کشور فقط از عهده بازوان پرقدرت آنان بر می‌ آید و زنان قدرت اداره کشور را ندارند. استفاده مناسب از تمام منابع و سرمایه ها در دنیای امروز به عنوان یک اصل، پذیرفته شده است و همه کشورها در تمام عرصه ‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و علمی آن را فراروی توسعه قرار می‌ دهند.
حضور زنان در تمام لایه‌های حکومت از این حیث به عنوان نیرویی که نیمی از سرمایه انسانی هر کشوری را تشکیل می ‌دهند، مزیت رقابتی محسوب می شود و کشورهای توسعه یافته با سرمایه‌ گذاری ‌های ریشه ‌ای سعی در پرورش استعدادهای زنان در کشور دارند تا با استفاده از نخبگان زن، آن بخش از جامعه را که به دلایل عدیده از چرخه قدرت خارج شده‌است به سطوح فوقانی جامعه برسانند. کشورهای موفق ضرورت افزایش مشارکت سیاسی زنان را به عنوان یکی از الزامات توسعه متوازن و پایدار پذیرفته ‌اند و به‌ همین‌ دلیل افزایش درصد مشارکت سیاسی زنان را اولویتی مهم در برنامه‌های خود می‌ دانند.
طبق گزارش مجمع جهانی اقتصاد در سال 2015، رتبه شکاف جنسیتی ایران در بین 142 کشور جهان رتبه 137 است، یعنی ایران با آخرین کشور دنیا فقط پنج رقم فاصله دارد. مشارکت سیاسی زنان در این آمار چیزی نزدیک به صفر و طبق آمارهای داخلی، کمتر از پنج درصد است؛ در حالی ‌که میانگین این رقم در جهان بالای 25 درصد است و در کشورهای اسکاندیناوی از 40 درصد فراتر رفته است.
استفاده از تجربه سایر کشورها به طور قطع می‌تواند در این راه مفید و موثر واقع شود .
یکی از مهم ترین مسائلی که چندان به آن پرداخته نمی ‌شود، حضور خود زنان در این عرصه است، با وجود ظرفیت ‌هایی که در زنان وجود دارد و فشارهایی که فعالان زن به احزاب وارد کردند تا در فهرست‌ های خود، سهمی 30 درصدی به زنان بدهند، باز هم ثبت‌ نام زنان در انتخابات مجلس دهم از 11 درصد فراتر نرفت .
زنان باید بپذیرند رفع تبعیض‌ هایی که نه تنها در ایران که در همه جای جهان بر آنان تحمیل می‌شود، بدون از خود گذشتگی و تلاش بی‌ وقفه آنان امکانپذیر نخواهد بود .
نگاهی به تاریخ حقوق زنان در جهان نشان می‌دهد که وضعیتی که امروز در بسیاری از کشورهای مترقی جهان وجود دارد، یک شبه و به سادگی به‌ وجود نیامده است . زنان بزرگی، تلاش و مبارزه کرده ‌اند تا توانایی و قدرت خود را در تمام عرصه ‌های اجتماعی به اثبات برسانند و برای رسیدن به این حق، راهی جز رسیدن به خود آگاهی و خودباوری و توانمند سازی خودشان وجود ندارد.
مسئولان در جامعه می‌دانند که زنان در این رابطه هشیار هستند و به نقش مهم خود در توسعه کشور آگاهی دارند. سیاستمداران و نمایندگان ملت به خوبی اطلاع دارند که اکنون مهم‌ترین معضل زنان جامعه پیش روی آنان است و باید برای حذف تبعیض جنسیتی در بسیاری از امور زنان اقدام کنند .
تامین حقوق شهروندی از امور زیربنایی یک جامعه توسعه یافته، پایدار و پویاست .
حقوق شهروندی از ضروری ترین نقش ها و کارکردها ی یک جامعه سالم در راستای آشنایی مردم با حقوق شخصی و اجتماعی است که اجرایی کردن این نقش و مسئولیت با مشارکت مراکز علمی، فرهنگی و رسانه های جمعی سرعت بیشتری به خود خواهد گرفت.
لازمه تشکیل یک جامعه پویا، فراهم شدن زمینه و بستر مناسب برای آشنایی مردم با حقوق شهروندی خود بوده که با تحقق این موضوع، مردم می توانند مطالبات قانونی را با ارزیابی عملکرد مسئولان پیگیری کنند .
در نهایت باید گفت، زنان پیش از هرچیزی، نیازمند آگاهی و خودآگاهی است تا نخست با حقوق و جایگاه انسانی خود آشنا شوند، سپس با مبارزات جمعی و همه‌جانبه اهداف انسانی خود را تحقق ببخشند. از این‌رو تحصیل و کسب آگاهی، برای زنان اهمیت حیاتی دارد. آگاهی، تنها زمینه‌ساز تغییر است و زنان باید برای افزایش و رشد آگاهی خود، حریصانه و شبانه روزی بکوشند که راه نجاتی جز این نیست. چه اینکه تا زنان خود ندانند و نخواهند و نتوانند‌، مردان و جامعه هرگز از منافع خود به نفع آنان نخواهند گذشت. این ‌یک واقعیت است هرچند تلخ .