۱۳۹۶ اسفند ۸, سه‌شنبه

ازدواج مفهوم و بنیاد خانواده

زنان بیش از مردان ازدواج را جزو لاینفک زندگی خود می دانند. آنها به مرور در می یابند که زنان بدون همسر از نظر اجتماعی در حاشیه قرار می گیرند. همین عامل سبب تحت فشار قرار گرفتن زنان برای ازدواج و گاه حتی تن دادن آنها به ازدواج های اجباری یا انتخاب همسر بدون میل و رغبت کافی می شود. 




در شرایطی که زنان ناچار می شوند به دلیل فرار از طرز تلقی دیگران، برخوردهای اجتماعی و فشارهای خانواده تن به ازدواج های اجباری بدهند و قربانی خواسته های دیگران شوند، مردان نیز به نوعی دیگر ناچارند شرایط ناشی از ازدواج های اجباری را بپذیرند. ازدواج هایی که در بیشتر مواقع به جهنم زندگی زنان و شوهران تبدیل می شوند.
مردم نمی توانند پدر و مادرشان را به اختیار خود انتخاب کنند، در مقابل می توانند با زن یا مردی که دوست دارند، ازدواج کنند. اما اگر این قاعده در همه ازدواج ها حاکم بود، آیا در آن صورت کسی از این که همسرش آن کسی نیست که او می خواسته گله می کرد؟
ازدواج های اجباری نمادی از تضییع حقوق انسان ها است که بیشتر در شهرهای کوچک و مناطق دورافتاده رخ می دهند، با این حال، زن و شوهرهای زیادی هر روز در دادگاه ها و مجتمع های قضایی شهرها برای رها کردن خود از حصار زندگی مشترکی که به اجبار دیگران تشکیل شده است، تلاش می کنند و در این میان تعداد دختران جوانی که به دلیل فقدان موانع قانونی و فشار رسوم اجتماعی، ناچار به پذیرش ازدواج های ناخواسته می شوند، بیشتر است.
دکتر سیما الوندی، مشاور خانواده و روانشناس می گوید: «این که بیش از نیمی از ازدواج های صورت گرفته در روستاها و میان عشایر و حتی در شهرهای کوچک دور از مرکز اجباری و بنا به تشخیص و انتخاب والدین است، البته موضوع مهمی است، اما متأسفانه ما شاهد شیوع این قبیل ازدواج ها در خانواده های شهری که از لحاظ طبقه بندی اجتماعی در میان قشر متوسط قرار دارند، هستیم. در حال حاضر شاهدیم در برخی خانواده ها دختران فقط به خاطر فرار از نگاهها و گفته های دیگر شوهر می کنند. درواقع چون این باور هنوز در جامعه ما رسوخ دارد که زنان بدون همسر از نظر اقتصادی آسیب پذیرترند و از آنجا که دستمزد زنان پایین تر و فرصت های کار برای آنها کمتر از مردان است، بیشتر آنها به دنبال این هستند با ازدواج برای خود امنیت اقتصادی فراهم کنند.
روانشناسان معتقدند دختران و پسرانی که به اجبار تن به ازدواج می دهند، با مسائلی نظیر خلأهای عاطفی و روانی روبرو هستند و ناخواسته این مشکلات را در طول زندگی مشترک، به همراه دارند و به فرزندانشان نیز منتقل می کنند.
سرپرست مجتمع قضایی معتقد است: «زن و شوهر با شناخت کافی از هم و تحمل ناهماهنگی ها و چشم پوشی از عیبهای یکدیگر، قادرند به زندگی مشترک ادامه بدهند.» از نظر او اندکی تعقل برای جلوگیری از فروپاشی کانون خانواده کافی است، اما تأکید می کند: «این تعقل باید پیش از ازدواج، توسط دختر و پسر و خانواده های آنها به گونه ای باشد که هیچ ازدواجی از روی اصرار و اجبار صورت نگیرد.» اما یک حقوقدان به ماده قانونی هم اشاره می کند که به پدر اجازه می دهد دخترش را در هر سنی که هست، به عقد مرد مورد نظر خود درآورد: «تدوین قوانین مناسب برای حمایت از زمانی که قربانی ازدواجهای تحمیلی و اجباری شده اند و یا در نظر گرفتن مفادی از قانون که به واسطه آن پدر بدون رضایت و تمایل دختر قادر نباشد او را به ازدواج اجباری وادار کند. به طوری که به عنوان مثال برگه رضایت دختر که مورد تأیید مراجع قانونی قرار گرفته، ضمیمه اسناد ازدواج شود و در کنار همه اینها و الزام سردفتران به رعایت قانون باید با ارائه آموزش به خانواده ها، والدین آگاهیهای تربیتی، حقوقی آنها را افزایش داد و به زنان نیز اطلاعات لازم برای حفظ حقوق خود در ازدواج را ارائه داد.»بخشی از ازدواجهای اجباری، به دلیل سنتهای قومی و قبیله ای، تنگنای اقتصادی خانواده ها و گاه از بین بردن خصومت های خانوادگی و فامیلی صورت می گیرد. پروانه جعفرپور کارشناس ارشد علوم اجتماعی و پژوهشگر با اشاره به همین موارد می پرسد فکر می کنید چه تعداد از ازدواجهای فامیلی که تحت تأثیر این آداب و رسوم و اعتقادات انجام می شود، با رضایت دختر و پسر است؟» او سپس به موردی اشاره می کند که در روستایی در یکی از شهرهای مرکزی، شاهد ازدواج پیرمرد ۷۰ ساله ای که زن، فرزند و نوه هم داشته با دختر ۱۵ ساله ای بوده و خانواده دختر صرفاً چون پیرمرد را فرد معتقد و مؤمنی می شناختند و معتقد بودند با این وصلت دعای خیر پیرمرد می تواند حافظ مزرعه و کشت و کار آنها باشد، با آن موافقت می کنند. او در ادامه می گوید: «باید بپذیریم که بسیاری از رسوم و سنت های غلط ما احتیاج به اصلاح و تغییر دارند. در گذشته پدران و مادران بسیاری از ما طعم ازدواجهای اجباری را با اختلاف نظر و سلیقه میان خود و همسرشان چشیده اند، تماشای صحنه بگو مگو و دعوا و اختلاف والدینی که از سر اجبار و با اصرار دیگران با هم ازدواج کرده بودند، چندان جالب نبود، پس چرا برخی والدین می خواهند داستان زندگی خود را برای فرزندانشان تکرار کنند؟
واداشتن جوانان به ازدواجی خارج از میل، رغبت و خواسته های آنها عواقب محدود و کنترل شده ای ندارد. عدم درک متقابل، نداشتن انگیزه در تأمین هزینه های زندگی، سرخوردگی و دوری از اجتماع همگی از پیامدهای ازدواجهای اجباری و ناخواسته است. در چنین ازدواجهایی بدون تردید، طلاق همیشه راه حلی است که در ذهن زن و شوهر می چرخد. گفته می شود در ایران از هر ۱۰۰۰ ازدواج ۱۴۷ مورد آن به طلاق می انجامد. هرچند برای طلاق دلایل و موارد متعددی را می توان برشمرد، اما آیا ازدواجهای اجباری یکی از مهم ترین آنها نیست؟
دکتر سیما الوندی، مشاور خانواده و روانشناس از پدیده همسرکشی نام می برد که به اعتقاد او بویژه در سالهای اخیر به دلیل وجود قوانین سختگیرانه طلاق، اطاله دادرسی و دشواری طلاق برای زنان، آنها از خود بروز می دهند. بر اساس تحقیقات صورت گرفته، بیشتر زنان همسرکش در سنی قبل از ۲۵ سالگی ازدواج کرده و به طور متوسط فقط ده سال زندگی مشترک داشته اند. همچنین بیشتر ازدواجهای آنها در سنین زیر ۱۲ سال ناخواسته و اجباری بوده است.
انتهای مسیر یک ازدواج مناسب می تواند سعادتمندی برای همه اعضای خانواده اعم از زن و شوهر، فرزندان و دیگر اطرافیان باشد، اما نه فقط انتها که مسیر یک ازدواج اجباری همواره توأم با تنش، اختلاف و ناسازگاری میان زن و شوهر است. پس می توان از ابتدا این مسیر را به راهی یکنواخت و هموار مبدل کرد.
دیدگاه برچسب‌زنی لمرت، دیدگاه دورکیم در مورد آنومی، جرم و خودکشی، دیدگاه‌های مربوط به کجروی مرتن، دیدگاه ساختی پارسونز، دیدگاه ساترلند در مورد نقش اطرافیان فرد کجرو و دیدگاه جامعه‌پذیری مکتب کارکردگرایی نیز از نظریه‌های اصلی مورد استفاده در این حوزه است.