پای ترک خورده ات دوست صمیمی زمین است
کمر خم شده ات اهرم اجسام سنگین است
جسارت تو مرزبان را خجل می کند
زور و قدرت تو جهان را شگرف میکند
روزها بالای کوهی تشنه و خسته و گریان
شب ها بالای سر فرزندت محتاج لقمه ی نان
چه کسی تو را درک می کند؟
نویسنده ای که دستانش پینه نبسته از کار کردن
یا سیاستمداری که برای تو تصمیم میگیرد؟
راستی شیطان ها تو را اغفال نکردند؟
راستی خدایان ایمان تو را باور نکرد؟
راستی مردان با غیرت به تو جسارت نکردند؟
دامن پرمهرت را آلوده نکردند؟
میگویند خدا بزرگ است حرف زن همسایه را گوش بگیر
شب قدر برایت دعا می کنند حرف مومنان را گوش بگیر
آمریکا ما را تحریم کرد حرف دولت را گوش بگیر
بیمه کار به شما تعلق نمی گیرد حرف مجلس را گوش بگیر
چرا بسیجی برای تو قیام نکرد؟
چرا قاضی دست تورا برای نجات بلند نکرد؟
چرا صلیب سرخ تو را از ترس گلوله رها نکرد؟
چرا حقوق بشر از حق تو دفاع نکرد؟