۱۳۹۶ دی ۲۰, چهارشنبه

خشونت علیه زنان فراگیرترین مصداق نقض حقوق بشر

فراگیرترین مصداق نقض حقوق بشر خشونت علیه زنان معضلی جهانی که البته از دیدگاه مدافعان حقوق بشر، قابل توقف ودرمان پذیر است، مشروط بر آنکه دولت ها همکاری کنند ؛ قوانین اصلاح شوند؛ زنان به حقوق خویش آگاه شوند ویک نهضت جهانی در حذف خشونت علیه زنان شکل گیرد تا خشونت در خانواده ، خصوصی تلقی نشود وخشونت در چارچوب جنگ ها وبحران ها نیز موضوعی ملی به شمار نیاید.درسال ۱۹۹۳ برای نخستین بار جامعه بین المللی حقوق بشر، رسماً خشونت علیه زنان را حتی در زندگی خصوصی خانواده ها، به عنوان یکی از موارد نقض بنیادین حقوق بشر به رسمیت شناخت.




در همان سال در کنفرانس جهانی حقوق بشر در وین، حقوق زنان ودختران به عنوان جزء لاینفک حقوق بشر اعلام شد و خشونت جنسی و همه اشکال آزار و بهره کشی جسمی، جنسی و روانی ناشی از تبعیض ، تعصب فرهنگی و قاچاق بین المللی زنان، مغایر با کرامت و حرمت انسان شناخته شد.

پروانه های فراموش ناشدنی تعیین روز جهانی مقابله با خشونت علیه زنان به ۲۵ نوامبر ۱۹۸۱ ، یعنی ۲۴ سال قبل بر می گردد.دراین تاریخ و در اولین جلسه بزرگ فمنیست های آمریکای لاتین، که در بوگوتا پایتخت کلمبیا برگزار شده بود، ۲۵ نوامبر سالروز قتل «خواهران میرابال» به دست رژیم نظامی مورد حمایت آمریکا در دومنیکن به عنوان روز جهانی مقابله با خشونت علیه زنان انتخاب شد.خواهران میرابال در سال ۱۹۶۰ در راه مبارزه برای دموکراسی به طرز فجیعی توسط رژیم «تروخیلو» کشته شدند.پاتریا، مینروا وماریا ترزا سه خواهر بودندکه در جمهوری دومنیکن زندگی می کردند و همراه همسرانشان در چارچوب یک نهضت دموکراسی خواه درصدد سرنگونی رژیم نظامی ژنرال تروخیلو بودند. رژیم تروخیلو همانند اکثر رژیم های نظامی آمریکای لاتین از دیدگاه آمریکا سدی در برابر نفوذ کمونیسم به شمار می رفت.این سه خواهر که دو تن از آنان دانشگاهی بودند، بارها بازداشت و تحت فشار قرار گرفتند و یکی از آنان، یعنی پاتریا بنیانگذار نهضت مقاومت سری علیه تروخیلو بود. در نوامبر ۱۹۶۰ ژنرال تروخیلو اعلام کرد که دو مشکل اساسی اوکلیسا و این خواهران هستند.
چند روز پس از این سخنان، خواهران میرابال در حالی که قصد رفتن به زندان وملاقات با همسرانشان را داشتند، در یک تصادف رانندگی مشکوک جان سپردند، اگرچه تروخیلو یک سال پس از این واقعه در اثر مبارزات مردمی از کار برکنار شد.خواهران میرابال که «پروانه های فراموش ناشدنی» لقب گرفته بودند، الهام بخش مبارزاتی شدند که نه تنها دردفاع از دموکراسی بلکه در مقابله با خشونت علیه زنان بود. در دسامبر ۱۹۹۹ نیز، مجمع عمومی سازمان در هشتاد و سومین جلسه خود، براساس گزارش کمیته اجرایی و با توافق نمایندگان ۷۹ کشور، روز جهانی حذف خشونت علیه زنان را ۲۵ نوامبر قرار داد. طبق تعریف سازمان ملل «خشونت علیه زنان» چنین تعریف شده است:«خشونت علیه زنان به معنای اعمال هرگونه خشونت براساس جنسیت است، که پیامد احتمالی آن صدمه یا آزار فیزیکی، جنسی ، روانی ، مالی ، آموزشی، سیاسی و اجتماعی زنان است ، صرف نظر از اینکه در محیط های عمومی و یا در زندگی خصوصی رخ دهد. خشونت در طول تاریخ همواره از جانب افرادی که دارای اهرم های قدرت (فیزیکی ، اقتصادی و اجتماعی ) بوده اند، اعمال شده است. خشونت علیه زنان تجلی تاریخی رابطه قدرت نابرابر میان زن و مرد است. خشونت به اشکال متفاوت بروز می کند ودامنه وسیعی را در بر می گیرد، از خشونت های بدنی تا اشکال پیچیده و پنهان آن، به صورت خشونت های جنسی، روانی و… و در نهایت حذف زنان ازکلیه عرصه ها.پیش از آن در سال ۱۹۷۷ مجمع عمومی سازمان ملل از کشورهای جهان خواسته بود تا طبق سنن و رسوم تاریخی وملی خود یک روز را در سال به عنوان روز سازمان ملل برای حقوق زنان و صلح جهانی اختصاص دهند.سازمان ملل از کشورها خواست شرایطی را فراهم کنند که تمام اشکال تبعیض علیه زنان متوقف شود و آنها نیز بتوانند با حقوقی برابر با مردان در توسعه اجتماعی به طور کامل مشارکت داشته باشند. این اقدام سازمان ملل در حول و حوش سال جهانی زن (۱۹۷۵ میلادی) و دهه سازمان ملل برای زنان (۱۹۷۶ تا۱۹۸۵) که از سوی مجمع عمومی اعلام شده بود، صورت گرفت ونظارت سازمان ملل بر روز جهانی زن را از سال ۱۹۷۵ آغاز کرد.
زندگی از هم پاشیده سازمان عفو بین الملل در گزارش سال ۲۰۰۳ خود، خشونت علیه زنان را فراگیرترین و جهانی ترین مصداق نقض حقوق بشر دانسته است. در گزارش سال ۲۰۰۴ نیز که ۸ دسامبر منتشر شد نگرانی موجود درباره خشونت علیه زنان و اذیت و آزار آنان تکرار گردید وتأکید شد که دولت ها یا کوتاهی می کنند و یا اساساً اقدامی برای توقف این روند خطرناک به عمل نمی آورند. این گزارش که» زندگی از هم پاشیده «نام دارد و یکی از دلایل تداوم خشونت علیه زنان را معاف بودن عاملان این خشونت ها از مجازات بر شمرده و با اشاره به برخی کانون های جنگ و بحران نظیر سودان (جنگ دولت مرکزی و شورشیان جنوب) چچن (جنگ جدایی طلبان و ارتش روسیه ) نپال (مبارزه چریک های کمونیست با دولت پادشاهی) کلمبیا (درگیری های مربوط به مواد مخدر و چریک های چپگرا با دولت مرکزی ) و افغانستان، تأکید می کند که دولت ها و گروههای درگیر، هنگام بحران در این مناطق نتوانسته اند از زنان و دختران مراقبت کنند.طبق گزارش مذکور، خشونت علیه زنان، نه تنها از آثار ونتایج جنگ ها ، بلکه به طور تعمدی و سازمان یافته، یک شیوه و بازار جنگیدن علیه طرف مقابل بوده و در مواردی، خشونت علیه زنان وسیله ای برای پاکسازی نژادی بوده است. سازمان ملل متحد در چارچوب گسترش حقوق بین الملل، پاکسازی نژادی را از مواردی دانسته که جامعه بین الملل می تواند برای جلوگیری از وقوع آن حاکمیت ملی یک کشور را نادیده گرفته، دست به مداخله بشردوستانه بزند، همانند واقعه ای که به طور سازمان یافته علیه زنان بوسنیایی، رواندایی در دوجنگ بزرگ نژادی در بالکان و آفریقا رخ داد.« ایرنه خان»دبیرکل عفو بین الملل معتقد است که در جریان جنگ ها و بحران ها، زنان با هدف بی احترامی کردن به دشمن و تضعیف روحیه مردان و ترساندن مردم و وادارکردن آنها به فرار، مورد تعرض قرار می گیرند.عکس های فرار دسته جمعی زنان و کودکان در جنگ هوتوها وتوتسی ها در اوایل دهه ۹۰ در رواندا و بروندی، یکی از مصادیق فاجعه بار این نوع خشونت علیه زنان به شمار می رود.
فعالان سیاسی زن، بویژه آن دسته از زنانی که درصدد مبارزه برای دفاع از حقوق زنان در حوزه حقوق بین الملل هستند، پیشنهاد کرده اند که یکی از دستور کارهای دادگاه تازه تشکیل بین المللی جزایی ، رسیدگی به جرایم مربوط به خشونت علیه زنان باشد، اگرچه عفو بین الملل معتقد است که این دادگاه بدون حمایت سیاسی دولت ها، قادر به دفاع از حقوق زنان نیست. او از رهبران جهان خواسته است تا پیش از صدور قطعنامه و محکومیت لفظی و فاقد ضمانت اجرا، در محکومیت خشونت علیه زنان ، بویژه تجاوز و خشونت سیاسی، گام های عملی بردارند.در همین چارچوب، عفو بین الملل در حال تهیه دستورالعملی در سطوح چهارگانه بین المللی ، منطقه ای ، ملی و محلی است که اساس این دستور العمل تحت فشار قرار دادن صاحبان قدرت با هدف وادار کردن آنان به حمایت از زنان تحت خشونت و حذف خشونت علیه زنان است. عفو بین الملل همچنین در طرح خود ،تلاش کرده خطر افزایش خشونت علیه زنان و ارتباط آن با جنگ های مسلحانه را گوشزد کند و آن را یکی از برهه های حساس تلقی کند.پدیده جهانی
طبق گزارش سالانه عفو بین الملل، هیچ کشوری در جهان موفق نشده روند خشونت علیه زنان در خانه و توسط اعضای خانواده را متوقف و از زنان درمقابل این نوع خشونت محافظت کند. خشونت علیه زنان اغلب در پشت درهای بسته صورت می گیرد و مواقعی که موضوع تجاوز جنسی در میان است، احساس شرم، مانع از علنی شدن خشونت می شود. کتک زدن توسط شوهر یا دوست، بدرفتاری و آزار خشونت آمیز دخترانی که حاضر به ازدواج اجباری نشده و یا گمان می رودکه حیثیت خانواده را زیر سؤال برده اند از جمله این نوع خشونت ها است. نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر و حقوق زنان معتقدند که خشونت خانوادگی علیه زنان یک موضوع خصوصی نیست، بلکه حمله ای خشونت بار است که از زنان باید در مقابل آن حفاظت کرد، همچنان که خشونت های سازمان یافته علیه زنان در جریان جنگ ها و بحران ها نیز نمی تواند یک موضوع ملی باشد و جهانیان باید نسبت به آن حساس باشند، بویژه آن که زنان نسبت به مردان، خشونتی مضاعف را در جنگ ها متحمل می شوند، یکبار خشونت های عام حاصل از جنگ و نتایج آن را و یک بار خشونت ناشی از تبدیل شدن به قربانی اذیت و آزارهای جنسی و ننگ اجتماعی گریبانگیرشان را .
واکنش ها به خشونت واکنش های زنان به اشکال خشونت، بیشتر انفعالی و از طریق پنهان سازی و یا حتی خودکشی بوده است. خودسوزی زنان در برابر خشونت هایی که بر آنان اعمال می شود، در برخی از جوامع به یک بحران ملی تبدیل شده است. گزارش های منتشره از وضع زنان در برخی مناطق هند نشان می دهد که خودسوزی در برابر ازدواج های اجباری، به شدت نگران کننده است. درتاجیکستان اوضاع به حدی نگران کننده بوده که همایشی در سطح ملی برای مقابله با آن برگزارشده. در برخی ازاستان های ایران نیز به عنوان یک موضوع حساسیت برانگیز نگاه شده است.در بیشتر موارد خودسوزی، زنان و دختران جان خود را ازدست می دهند و در برخی موارد که زنده می مانند، با مشکلات و رنج بی شمار روبه رو می شوند. علیشیر عمر اف مسؤول بیمارستان سوختگی دوشنبه، پایتخت تاجیکستان، می گوید که ۳۰ تا ۴۰ درصد بیماران این بیمارستان، زنان و دخترانی هستند که خودسوزی کرده اند.«گل جهان باباصادقوا »رئیس سازمان غیردولتی« زنان تحصیلکرده »می گوید: خودسوزی داغ جامعه ماست. برخی از زنانی که خودسوزی می کنند، مریضی روانی دارند ولی شمار دیگری از آنان را خشونت به خودسوزی می رساند. بازپروری زنان و دخترانی که از خودسوزی جان سالم به در برده اند، بسیار مشکل است و آنها معمولاً به خاطر این کارشان انگشت نما می شوند. از آنجا که دختران روستایی بیشتر مورد خشونت و تحقیر قرارمی گیرند و مشکلات زندگی در روستاها نیز بیشتر است و آگاهی زنان و دختران ازحقوق خویش اندک است، شمار خودسوزی دراین مناطق بیشتر است.درعربستان سعودی نیز سرانجام یک گوینده معروف تلویزیون تصمیم گرفت، پنهان سازی را کنارگذاشته، با انتشار عکس های مربوط به کتک خوردن ازهمسرش، یک شوک جدی به وضعیت زنان درکشورش واردکند.رانیا الباز تنها گوینده زن تلویزیون آن کشور، داستان لت و کوب شدن خود را توسط شوهرش به رسانه های گروهی بیان کردو تصاویر مضروب شدنش را برروی شبکه جهانی اینترنت قرارداد.
خشونت پنهان براساس گزارش هایی که نهادهای مدافع حقوق بشر، بویژه نهادهای پیگیر دفاع از حقوق زنان منتشرمی کنند، خشونت علیه زنان در کشورهای توسعه یافته غربی هم یک معضل ماندگار و پایدار بوده است.سازمان خیریه« پناه »(Refuge) درانگلیس گزارش داده که از هر چهارزن بریتانیایی، یک نفر درطول عمر خود کتک خورده است.همچنین از هر ده زنی که دراین نظرسنجی اذعان کرده که مورد خشونت همسر یا شریک زندگی خود قرارگرفته، یک نفر جان خود را درخطر می دیده است.طبق گزارش سازمان« پناه »درهفته دو زن به دست شوهران فعلی یا سابق خود در بریتانیا کشته می شوند. دراین نوع جوامع، علاوه بر همسر، خشونت علیه زنان معمولاً توسط شوهران سابق و یا دوستان کنونی آنها به عمل می آید.پلیس لندن از گزارش حدود ۷۶۵۰ مورد خشونت خانگی علیه زنان گزارش داده، که شامل هتاکی، مضیقه مالی، منع از معاشرت با دوستان و فامیل، تجاوز جنسی و کتک می شود.مقایسه ای میان انواع خشونت علیه زنان درجوامع توسعه یافته و توسعه نیافته نشان می دهد که برخی خشونت ها نظیر ضرب و شتم و تجاوز جنسی مشترک است، اما درمواردی نظیر ازدواج اجباری و یا میزان دسترسی به نهادهای انتظامی و قضایی میان آنان تفاوت های جدی وجوددارد. یکی دیگر از وجه تفاوت های زنان دراین دو نوع جوامع، میزان آگاهی آنان از حقوق خویش و راهکارهای حقوقی و قانونی برای احقاق حقوق خود است.با این وجود،«آنیکا فلنزبورگ»مسؤول دپارتمان مطبوعاتی عفو بین الملل درحوزه منع خشونت علیه زنان نیز معتقداست که زنان و دختران درجوامع غربی، ممکن است بااشکال پیچیده تری ازخشونت روبه رو باشند، که بیش از فشارهای جسمی، دربردارنده فشارهای روانی باشد. او خشونت دراین جوامع را متنوع می داند و آن را از تبعیض، کتک، سوءرفتارهای روانی که می تواند به صورت تحقیر و سلب آزادی های فردی باشد تا خشونت هایی که عمدتاً توسط بستگان نزدیک اعمال می شوند، دسته بندی می کند.فلنزبورگ معتقد است که خشونت علیه زنان درجوامع غربی، عموماً پنهان است و بسیاری از زنان دراین جوامع از بیان آنچه بر آنها می گذرد، شرم دارند و سکوت اختیارمی کنند و تعداد بسیار کمی حاضرند درباره رفتارهای خشونت آمیزی که علیه آنها اعمال می شود، حرف بزنند. به اعتقاد مسؤولان عفو بین الملل، نظام قضایی در غرب خیلی از رفتارهای خشونت آمیز علیه زنان را به رسمیت نمی شناسد، درحالی که زنان حق انتخاب چندانی ندارند و در ازای ترک همسر یاشریک زندگی خود، که تصمیمی بسیاردشوار است، راه دیگری در پیش رو نمی بینند و تعداد خانه های امن هم کم است.با فشار نهادهای مدافع حقوق زنان، اکنون تلاش ها بر آموزش بیشترو گفت وگوهای علنی متمرکزشده تا دختران و زنان متوجه شوند که موردخشونت قرارگرفتن درخانه یک وضعیت عادی و توجیه پذیر نیست.در بسیاری ازکشورهای غربی، ازجمله سوئد، که قوانین مناسبی برای حمایت از زنان وضع شده، دختران بیش از پیش می دانند که تقصیر آنها یا مادرانشان نیست که مورد خشونت قرارمی گیرند.در فرانسه که مهد آزادی، لیبرالیسم و دموکراسی خواهی تلقی می شود، خشونت علیه زنان همچنان ادامه دارد.طبق نتایج پژوهش ملی درباره خشونت علیه زنان، ۱۳ درصد پاسخگویان معتقدبودند در طول سال گذشته مورد خشونت لفظی قرار گرفته اند. پرخاشگری و بد رفتاری لفظی علیه زنان در شهرهای بزرگ بویژه پاریس شایع تر است. تعرض جسمی و کتک زدن و اقدام به قتل بیشتر از سوی زنان جوانی گزارش شده که در شرایط انزوای اجتماعی زندگی می کنند؛ یعنی زنانی که بیکار هستند و یا به تنهایی زندگی می کنند. در جامعه ای نظیر جامعه فرانسه، تجاوز جنسی بسیار کمتر است، اما سایر موارد خشونت علیه زنان همچنان شایع است. فضای زن ستیزانه در بسیاری اماکن عمومی پاریس هنوز وجوددارد. خشونت علیه زنان در محل کار، از جمله پدیده هایی است که در اینگونه جوامع رواج بیشتری نسبت به آزار جنسی مستقیم دارد. اهانت و تهدیدهای لفظی از سوی مشتریان و استفاده کنندگان از خدمات شهری، سپردن کارهایی به زنان که کس دیگری حاضر به انجام آن نیست، یا اختصاص ساعات کاری که هیچکس خواهان آن نیست، از جمله نقض حقوق زنان در فرانسه به شمار می رود. انتقاد مداوم از کارگران زن و فشارهای روانی دیگر نیز در فرانسه شایع است که از جمله آنها نابود کردن محصول کار یا ابزار کار زنان در محیط های کارگری ذکر شده است. مقایسه خشونتهای به عمل آمده علیه زنان فرانسوی، شاید این موضوع را به اذهان زنان شرقی و جهان سومی متبادر کند که اگر این موارد، خشونت به شمار می رود، پس نام خشونت هایی را که در جوامع جهان سومی نسبت به زنان اعمال می شود، چه می شود گذاشت! با وجود این، واقعیت آن است که محصول هر دو دسته خشونت در جوامعی نظیر فرانسه یا کشورهای جهان سومی، وارد آمدن فشار روانی شدید بر زنان و دختران است؛ فشارهایی که زندگی عادی آنان را مختل می کند.
ما نیز مبتلاییم در جامعه ایران نیز خشونت علیه زنان غیرقابل انکار است. اگرچه تعالیم دینی بر تکریم و احترام زن اصرار و تأکید دارند، اما هنوز قوانینی که زنان را در برابر آسیبهای وارده از خشونت محافظت کند، رشد و گسترش کافی نیافته اند. مرور صفحات حوادث و اجتماعی روزنامه های کثیرالانتشار کشور نشان می دهد که حجم عمده ای از اخبار مربوط به انواع خشونت علیه زنان است. ازدواج های اجباری، علی رغم نهی بزرگان، هنوز در برخی از مناطق کشور وجود دارد؛ پدیده ای که خود یکی از عوامل بروز ناهنجاری دیگری به نام«دختران فراری »است.
خودسوزی های ناشی از خشونت علیه زنان هنوز در برخی از استانها، بویژه استانهای غربی و جنوبی ادامه دارد. قتل دخترانی که مورد تجاوز قرار گرفته اند، پدیده ای بسیار متأثرکننده در برخی مناطق کشور است. در این موارد، خشونت علیه زنان یا دختران مضاعف است. آنان از یک سو از طرف متعرضین مورد خشونت و تجاوز قرار می گیرند و از طرف دیگر از سوی پدر یا بستگان نزدیک خود به جرمی که خود در آن، دخیل نبوده و حق انتخاب نداشته اند، کشته می شوند. در سالهای گذشته مواردی از این دست، افکار عمومی را به شدت متأثر کرده است. ماجرای سر بریدن دخترک هفت ساله ای در جنوب ایران توسط پدر به سبب ظن تجاوز دایی دختر بچه به او، یا آتش زدن دختری توسط برادرانش، به ظن آشنایی او با پسری بیگانه، هنوز بر اذهان جامعه سنگینی می کند. اگرچه در سالهای اخیر، با افزایش تعداد تشکل های مدافع حقوق زنان و حمایت دولت از رشد این تشکل ها، صداهای بسیاری در حمایت از حذف خشونت علیه زنان بلند شده است، اما هنوز قوانین حمایت کننده از زنان کافی نیست و زنان نیز بنابر سنت اجتماعی، در موارد بسیاری ترجیح می دهند بنابر مصلحت یا حفظ آبرو، خشونتها علیه خویش را پنهان سازند.آیا راه حلی وجود دارد؟بازنگری قوانین کشورها، یکی از اولین راهکارها برای حذف خشونت علیه زنان تلقی می شود. به اعتقاد نهادهای مدافع حقوق زنان، نقاط ضعف قانونی باید آشکار و رفع شود. دولتها تشویق و ترغیب شوند تا قوانین را رعایت کنند و قوانین نامناسب را عوض کنند. در سطوحی پایین تر نیز باید با کمک به رشد نهادها و تشکل های غیردولتی زنان، به مهار اجتماعی خشونت علیه زنان مبادرت ورزید. با همکاری و توسط این تشکلها، زنان باید بیشتر به حقوق خود در برابر خشونت آگاه شوند. با این وجود، حضور و نقش مردان در حذف خشونت علیه زنان، اساسی و ضروری است و بدون جلب همکاری مردان، حذف خشونت ممکن نیست. مردان هم باید وادار شوند که سکوت خود را بشکنند و وارد این وادی شوند.