۱۳۹۶ اسفند ۷, دوشنبه

بررسی دلایل مهاجرت جوانان و دانشجویان ایرانی

جوانان یک کشور سرمایه های آن کشور به حساب می آیند و کشوری که دارای نیروی جوان بیشتری باشد ، سرمایه دار تر از بقیه ی کشورهاست و می تواند به آینده ی رو به رشد خود امیدوار باشد . به عنوان مثال سالهاست شاهد آن هستیم که کشورهای اروپایی که به دلیل رشد منفی جمعیت ، این سرمایه شان ( نیروی جوان ) رو به کاهش است از کشورهای دیگر جذب نیروی جوان کرده و مرزها را به روی جوانان نخبه کشورهای دیگر باز کردند همانند آلمان ، هلند ، سوئد و دیگر کشورهای اروپایی .



اما پس از انقلاب 57 تا کنون در ایران ما شاهد از دست رفتن سرمایه هایمان در همه ی زمینه ها هستیم حتی نیروی جوان و این در حالیست که نرخ رشد جمعیت در ایران نه تنها همانند کشورهای اروپایی منفی نیست بلکه در برهه ای از زمان این نرخ با وجود 8 سال جنگ افزایش صعودی بسیار قابل توجهی هم داشته است .
اما نبود مدیریت صحیح در اداره ی کشور ( در همه ی زمینه ها ) عرصه را بر جوانان ایرانی روز به روز تنگ تر کرده و همین امر باعث شده مهاجرت آنان به کشورهای دیگر رو به فزونی باشد . چنانچه طبق آخرین آمارهای موجود بر اساس گزارش سازمان ملل و صندوق بین المللی پول تعداد مهاجر کنندگان در یال های اخیر بین 150تا 180 هزار نفر می باشد که 70تا80 درصد آنها قشر تحصیل کرده و متخصص هستند .
همچنین بنابر آمارهای مجلس ، وزارت آموزش و پرورش و غیره در ایران 70 درصد از رتبه های برتر کنکور ، المپیادی ها و مدال آوران علمی از کشور خارج شده اند .
اما دلیل این افزایش روزافزون جوانان که از کشور مهاجرت می کنند چیست ؟
در گذشته ای نه چندان دور (دوران پهلوی) دانش آموزان و دانشجویان نخبه کشور توسط دولت وقت به صورت بورسیه به کشورهای اروپایی همانند آلمان ، فرانسه و آمریکا اعزام می شدند و در بیشتر موارد پس از پایان دوره تحصیلی در بهترین دانشگاهها به کشور باز گشته تا به کشور خدمت کنند و باعث پیشرفت کشورشان شوند .
ولی پس از انقلاب 57 خط مشی جمهوری اسلامی چنین نیست و حاکمان و صاحبان قدرت در ایران برای جوانان کشور ارزش چندانی قائل نبوده و حتی با توجه به اینکه به ظاهر بارها و بارها موضوع فرار مغزها را مطرح کرده اند اما در عمل هیچ چیز تغییر نکرده است
جوان ایرانی پس از گذراندن دوره های دبیرستان واخذ مدرک دیپلم در کنار همه ی تلاشها برای ورود به یک دانشگاه دولتی با رتبه تحصیلی بالا برای خروج از کشور هم تلاشی بی وقفه دارد. چرا که به خوبی می داند به واسطه سیاستهای غلط و دیکتاتوری جمهوری اسلامی در دانشگاههای ایران همانند دیگر ارگانها قانون شایسته سالاری کاملا منسوخ شده و فقط کسانی بر کرسی استادی می نشینند که بارها و بارها وفاداری خود را به نظام جمهوری اسلامی ثابت کرده اند !!
پس با توجه به این موضوع امیدی نیست که حتما اساتید در دانشگاهها دارای سواد آکادمیک ویژه ای باشند و توانایی پرورش نیروی خبره و کارآمد را داشته باشند از این رو دانش آموزان نخبه و فعال می دانند که تنها در صورتی پیشرفت می کنند و می توانند در رشته ی تحصیلی مورد علاقه شان تحصیل کنند که از کشور خارج شوند و به همین دلیل پس از قبولی در یکی از دانشگاههای دولتی و گرفتن مدرک کارشناسی اقدام به گرفتن پذیرش از دانشگاههای دیگر کشورها کرده و از ایران مهاجرت می کنند . به نظر می رسد تا این مرحله اتفاق بدی نیفتاده ، همچنان که پیش از انقلاب نیز رخ می داده است و از آن به عنوان یک اتفاق مبارک و میمون یاد می شود اما موضوع اینس که جوانا ایرانی پس از پایان تحصیلاتشان تمایلی به ازگشت به ایران و خدمت به کشور و هموطنانشان ندارند و این موضوع بسیار دردناک است .
در بالا آماری را درباره تعداد مهاجران از ایران به کشورهای دیگر را بیان کردیم که آمار رسمی مهاجران هستند و مربوط به تعداد دانشجویان و آن دسته از کسانی که برای تحصیل به صورت قانونی از کشور خارج می شوند. ولی تعداد زیادی از جوانان ایرانی نیز هستند که به امید رسیدن به آرامش و شرایطی بهتر حاضر هستند هزاران خطر را به جان بخرند و در مسیری بی بازگشت قدم گذارند . آنها با خروج از کشور و رفتن به کشورهای همسایه به خصوص ترکیه و پس از آن با کمک قاچاقچیان انسان از مسیرهای پر خطر خود را به کشورهای اروپایی می رسانند که این روند ممکن است ماها به طول انجامد .
آری جوان ایرانی که به خوبی می داند با توجه به سیاست گذاریهای غلط مسئولین کشور نه آینده تحصیلی مناسبی دارد و همچنین با توجه به اینکه در ایران مکان و موقعیتی مناسب حتی برای یک تفریح مناسب سن و روحیات جوانان نیست همهی این مسائل در کنار هم با عث می شود که آن دسته که به دام اعتیاد نیفتاده اند از ایران خارج شوند و به امید رسیدن به آرامش، موقعیت مناسب شغلی و تحصیلی و آینده ای روشن پای در مسیری پر مخاطره گذارند چه آنان که با ویزای تحصیلی و یا کار از کشور خارج م شوند و چه آنان که به صورت غیر قانونی پای در کشورهای اروپایی می گذارند همه و همه به خوبی می دانند که زندگی در غربت مخاطرات و سختیهای خاص خود را دارد ، ولی دوری ، تنهایی و همه ی سختیها را به جان می خرند . افسردگی های کوتاهمدت و مقطعی پس از مهاجرت را به افسردگی دائمی در ایران به واسطه ی نبود امکانات اولیه برای زندگی به جان می خرند و این همه ی آن بلای خانمان سوزیست که بر سر ایران و مردمش می بارد.
جوانا ن در ایران به جند دسته ی عمده تقسیم می شوند :این دسته آن بخشی از جوانان هستند که متاسفانه در دام اعتیاد افتاده و با توجه به بی توجهی مسئولین در این زمینه که حتی گاهی تعمدی به نظر می رسد دیگر نمی توانند خود را از منجلاب اعتیاد نجات دهند .
دسته ای که به دلایل مختلف ، شرایط موجود در ایران را پذیرفته ، تا پایان عمر با مشکلات موجود در زندگی دست و پنجه نرم می کنند اما به خاطر وابستگی هایشان و یا نداشتن جسارت در ایران می مانند .
آن بخش از جوانان هستند که به دنبال احقاق حقوق هموطنانشان هستند و روحیه ای مبارزدارند و با تلاش بی وقفه سعی می کنند شرایط موجود را تغییر دهند که اصولا عاقبتشان به زندان می رسد و اگر زیر شکنجه های ماموران امنیتی جان سالم به در برند ، یا به حبسهای طولانی محکوم می شوند . یا به اعدام ، و عاقبتشان بسیار تیره و تار می شود . که این جمعیت همانطور که همگی واقف هستید روزبه روز در حال فزونیست .
دسته ای که به امید فردایی روشن وحتی به این امید که روزی شرایط تغییر می کند برای تحصیل از کشور خارج می شوند .
دسته ای که دیگر امیدی به آینده خود در ایران ندارند و تحت فشارهای امنیتی و اقتصادی از کشور خارج می شوند و با گذر غیر قانونی از مرزها خود را به اروپا و یا استرالیا می رسانند .
آری اینگونه است که کشورمان روزبه روز فقیرتر و کشورهای اروپایی روزبه روز غنی تر می شوند .
در گوشه و کنار دنیا ایرانی نام آور وجود دارد که در زمینه های مختلف علمی ، هنری و … نام ایران را زنده نگه داشته است .
از دیگر مضرات مهاجرت جوانان به خصوص نخبگان به کشورهای دیگر پایین آمدن ضریب هوشی ایرانیان داخل کشور است. روزگاری ایرانیان از ضریب هوشی بالایی در سطح جهان برخوردار بودند اما امروزه ضریب هوشی آنها درصد قابل توجهی کاهش یافته که بر اساس بررسی دانشمندان یکی از دلایل آن مهاجرت نخبگان از کشور است چرا که ژن آنها دیگر به نسل بعدی در ایران منتقل نمی شود و در اداره کشور نیز این کاملا مشخص است ، دیگر نیروی کارآمدی با بهره هوشی بالا وجود ندارد ، نه مسئولی وجود دارد که توان اداره کشور را داشته باشد و نه نیرویی حتی در بخشهای خصوصی که دلسوزانه و عالمانه بتواند برای اداره کشور گامی بردارد .
پس نتیجه چیزی می شود که می بنیم . چندماه پیش در بخش غربی کشور زلزله ای پر قدرت آمد ، همه ی مردم ایران چه در داخل و چه در خارج از کشور بسیج شدند و به هر شکل که می توانستند به کمک زلزله زدگان شتافتند ، اما حالا پس از گذشت این زمان طولانی هنوز تعداد بسیار زیادی از آنها حتی صاحب یه کانکس هم نیستند و در این شرایط جوی در چادرهایی که آنها هم اصولی و استاندارد نیستند زندگی می کنند و متاسفانه باید گفت آنها که توانستند از زلزله جان سالم به در برند به علت نبود مدیریت صحیح در کشور حالا به دلیل سرما ونبود امکانات کافی جان خود را ازدست می دهند.
و هر آنچه در ایران در حال رخ دادست نتیجه بی درایتی و قدرت طلبی مسئولان نظام حاکم بر ایران می باشد .
به امید روزهای روشن برای کشور عزیزمان.