۱۳۹۶ اسفند ۵, شنبه

چگونگی ناهنجارهای اجتماعی

پرسشهای بسیاری هستند که ذهن هر انسانی را در جامعه محل زیست وی به چالش می خواند، امری که بسیاری نه می توانند و نه می خواهند بدان پاسخ شایان دهند. دراین مقاله تلاش براین است نگاهی بنقش و کارکرد هنجارها در ساختارهای اجتماعی مختلف انداخته شده و بپرسش های مذکور در حد امکان پاسخ داده شود.




هنجارها: هنجارها عبارت از تصورات، ایده ها و قواعد نانوشته ای است که مارا بعنوان افراد، روابط ما با انسانهای دیگر و کل جامعه را شکل می دهند. هنجارها در همه روابط اجتماعی در یک جامعه یافت می شوند بطوریکه مرزهایی را برای سطح انتظارهای ما و اینکه چگونه باشیم، تعیین می کند. این هنجارها برحسب زمان و مکان ازهم متفاوت هستند. برخی هنجارها مانند تف نکردن بروی همدیگر دارای اثر مثبتی بررفتارما هستند. اغلب مردم بدون اینکه فکر کنند سعی در انطباق خود با هنجارها دارند. با دست راست، دست دادن بنظر یک هنجار عادی است ولی قاعده نانوشته ای است که بسیاری از آن تبعیت می کنند. شاید جالب ترین نکته در حیات هنجارها این باشد که تازمانی که کسی هنجاری را نقض نکرده باشد، این هنجارها بنظر نامرئی آمده و کسی به آنها فکر نمی کند.
براساس تعریفی دیگر از این مفهوم، هنجارهای اجتماعی عبارتند از رفتاری که نظم بخش بوده، مبتنی بر باورهای مشترک اجتماعی است و درموارد تخلف مجازات می گردد. تاریخ بلند تحقیقات جامعه شناختی نشاندهنده چهار بعد از هنجار است: الف) دوقطبی بودن، بدین معنا که هنجار پدیده ای تجویزی یا دوقطبی است، ب) مشروط بودن، بمعنای اینکه آیا یک هنجار در همه شرایط رعایت می شود یا نه، پ) وفاق ، چه بخشی از مردم یک جامعه آنرا به اشتراک می گذارند، ت) نیرومندی، کدام افراد از آن بهره مند می شوند .از سوی دیگر هنجارها نسبت قوی با قدرت و نهادهای مرتبط با آن دارند. هنجارهایی که تاثیر زیادی بر جامعه می گذارند تا روشن سازند که چه کسی دارای نفوذ و قدرت بر جامعه است. طرح داشتن دوست دختر توسط پسران یا پوشیدن شلوار و تی شرت توسط پسران و دامن و پیراهن توسط دختران بمنزله تبعیت از هنجارها تلقی می شوند. ولی اگر پسران لباس صورتی بپوشند یا با شلوارک در خیابان ها ظاهر شوند و اگر ناخن های خود را بلند کنند، یا دختران از دوست پسر خود سخن بگویند و شلوار جین پوشیده و تی شرت آستین کوتاه تن کنند، هنجارها زیر گرفته شده و مورد انتقاد و بازخواست بخشی ازجامعه و صاحبان قدرت قرار می گیرد. دراینجا هردو صورت رفتاری، ضد هنجارهای نانوشته بشمار می آیند. اینکه همه کس باید یا دختر یا پسر باشند نیز یک هنجار نانوشته است که در جامعه اعمال می گردد، جامعه ای که مردان و ناهمجنس گرایان بر آن حاکم بوده و تمایلی بر برچیدن این تقسیمات اجتماعی ندارند.
برخی هنجارها نیز مربوط به این هست که بدن و ظاهر فیزیکی فرد باید چگونه باشد. اینکه فردی دارای صورت و ملیت ایرانی یا افغان باشد، اینکه فردی دارای پوست سفید یا تیره باشد، یا اینکه فردی دارای بدن سالم یا معلول باشد، می تواند هنجار/طبیعی یا بی هنجار/ غیر طبیعی تلقی شود. در جامعه ایران کسی که دارای تبار افغان است نسبت به یک ایرانی با شرایط مشابه، دستخوش تبعیض بزرگی در جامعه، مدرسه و بازار کار می شود. این بدین معناست که یک فرد ایرانی، یک کرد یا لر در مناطق کرد یا لر نشین و .. نسبت به فرد دیگری که بنظر غیر نرمال یا ناهنجارمی رسد، دارای برتری نسبی است.به تعبیر جیمز کولمن یک هنجار تجویزی در یک جمع که شکل مهمی از سرمایه اجتماعی را تشکیل می دهد، هنجاری است که باید از بهرمندی فردی فراتر رفته و در راستای منافع جمع رفتار کند. زمانیکه یک “هنجار اجتماعی کارآمد” در جامعه وجود دارد سبب ایجاد سرمایه اجتماعی قدرتمندی می گردد. چنین هنجارهای کارآمدی نه تنها تسهیلاتی برای همسودان و بهره مندان آن ایجاد می کند بلکه سبب محدودیت برای دیگران غیر همسود نیز می گردد. مثلا هنجار امنیت در شب برای زنان، کودکان و سالمندان سبب می گردد که افراد خلافکار نتوانند به حریم آنان تعدی کنند. به تعبیر مرتون هنجارهای تجویزی می توانند در عین حال سبب شوند نوآوری های در یک حوزه دیگر کاهش یابد بدین معنا که اگرچه کنشهای انحرافی که به دیگران ازار می رساند محدود می شوند، ولی سایر کنشهایی را نیز محدود میکند که می تواند برای کس دیگری سودمند باشد. هنجارها معمولا برای این هدف بوجود می آیند تا نسبت به کاهش آثار منفی خارج از حوزه آن جمع تلاش کند ولی در بسیاری از ساختارهای اجتماعی بدلیل فقدان پیوند در ساختار اجتماعی، این اتفاق روی نمی دهد.
پویایی هنجارها: یک چالش بزرگ: نگاهی به تاریخ فرهنگ ها نشان دهنده تغییر مستمر هنجارهاست. امروزه این رفتار که دختران شلوار بپا کنند کمتر غیرهنجار محسوب می شود امری که در دوران گذشته اصولا یک تابو تلقی می شد. مروری بر تاریخ فرهنگ ملل و نحل نشان می دهد که هنجارها موید این بودند که چه کسی تحت فشار و ستم و تبعیض بوده است. امروزه زنان در جامعه جهانی و ایران نیز دارای حق رای هستند و این امر بمقدار نسبتا قابل قبولی یک هنجار شده است ولی داشتن شغل برای زنان در جهان و ایران هنوز بطور فراگیر هنجارمند و مورد انتظار شناخته نشده است. اینکه یک زن بتواند در جامعه ایران امروز رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه یا قاضی شود و حتی به مقام مرجع دینی برسد امری هنجارمند تلقی نمی گردد.
قوانین، قواعدی هستند که توسط نهادهای قدرت دولتی تضمین و اجبار می گردند ولی این قواعد می تواند هنجار باشد یا اصلا هنجار تلقی نگردد. ازهمان دوران کودکی ما باید هنجارها را مشاهده کرده باشیم نخست درون خانواده سپس در گروههای همسال، مدرسه و در جامعه بزرگتر. بعد از یک دوره زمانی پیگیری و تعقیب هنجارها بنوعی عادت تبدیل می گردد که بدون آنها تصور زندگی دیگری غیرممکن بنظر می رسد. مثل مسواک زدن دندان که امروزه تصور انجام ندادن آن برای بسیاری اصولا ممکن نیست امری که سده های بسیاری مردم بیشماری بدان توجهی نمی کردند و نمی کنند. درموارد بسیاری بین هنجارها و رفتارهای عادی مردم تفاوت وجود دارد مثلا وفاداری بین مرد و زن متاهل امری بشدت تایید شده است و مورد قبول احاد مردم ولی تحقیقات نشان می دهد که نیمی از مردان وزنان ما قائل به این وفاداری نیستند . لذا بین رفتار هنجارمند و رفتارعادی که گاه انحراف خوانده می شود تفاوت وجود دارد. تفاوت هنجار با انحراف چیست. انحراف اجتماعی راکنشی تعریف کرده اند که نرم یا هنجارهای اجتماعی را نقض می کند. ولی آیا این تعریف بهمین سادگی است؟ آیا همجنسگرایی انحراف اجتماعی است؟ دراین باره دیدگاهها متفاوت است. بنظر می رسد زمان، مکان، وفاق عمومی و قدرت عوامل تعیین کننده شناسایی انحراف اجتماعی است. ازنظر دورکیم، انحراف فقط غیرنرمال نیست بلکه به جامعه نیز در ایجاد نظم اجتماعی کمک می کند. این نظر وی بعدها بعنوان نوعی کارکرد انحراف شناخته شد که امروزه در نظریه کارکردگرایی ازآن به دژکارکرد انحرافات یاد می شود. مرتن نیز انحرافات اجتماعی را بخش جدایی ناپذیر جامعه سالم می دانست. وی با گسترش مفهوم انومی/بی هنجاری به نظریه کشش دردهه 80، معتقد بود بی هنجاری عبارت از شرایط اجتماعی است که دران هنجارها غایب، ضعیف یا درتضاد هستند.
نظره های اصلی انحرافات اجتماعی بر چند نظریه عمده انگشت می گذارند. نخست نظریه ساختی-کارکردی. برپایه این نظریه چندین گزاره پیشفرض وجود دارد که تبیین می کند چرامردم هنجارهارا می شکنند. ازاین منظر انحراف نوعی خصیصه بی هنجارانه در ساخت اجتماعی است و در تحلیل آن اورده می شود جابجایی بین هدف درجامعه با وسیله دستیابی بدان سبب بروز انجراف اجتماعی می شود امری که طبقه کارگر و مادون جامعه مرتکب می شوند زیرا به اهداف مشروع جامعه با وسایل مشروع نمی توانند برسند. نظریه دوم تضاد است. دراین رویکرد نظری چنین پرسش می شود که چطور دستیابی به منابع کمیاب سبب انحراف می شود؟ انحراف پاسخ هنجارمند ونرمالی برای رقابت و تضاد برسرمنابع کمیاب است. مبنای نابرابری ورقابت برای کسب برابری زمینه بروز رفتاری است که بدان انجراف اطلاق می گردد و این رفتار در بین همه طبقات روی می دهد خواه طبقه پایین برای دستیابی به نیازهای اساسی و بقا، و خواه طبقه بالا برای حفظ برتری و امتیاز خود. سوم نظریه کنش متقابل نمادی است. طبق این نظریه همنوایی امری متفاوت است بطوریکه انحراف بین گروهی بیش از دیگری رایج است. انحراف مانند سایر رفتارهای اجتماعی یادگرفته می شود. پاره فرهنگها در جوامع پیچیده متفاوتند و لذا هنجارها نیز متفاوت هستند. برخی ارزشها را از طریق جامعه پذیری حفظ می کنند. نظریه چهارم نظریه برچسب است. بر این پایه پرسش اصلی این است که چطور مردم کنش می ورزند و برچسب منحرف می خورند؟ دراین منظر، انحراف امری نسبی و وابسته به سایر برچسبهاست که چگونه عمل می کنند. فاقدان قدرت توسط افراد صاحب قدرت، برچسب منحرف می خورند. نظریه بازدارندگی براین امر تاکید دارد که چه زمانی انتخابی بهینه است؟ ازاین منظرانحراف اجتماعی، انتخابی مبتنی بر سود و زیان است. ناکارآمدی نظام تضمین یا بایکوت یا افزایش سود انحراف بیش از هزینه آن دلیل انحراف می تواند باشد. و درتبیین انحراف معتقدند این کنش بین همگان رخ می دهد بخصوص گروههایی که شرط همنوایی را ازدست می دهند.
ازسوی دیگر نظریه برجسب هواردبیکر، براین باور است که جامعه تمایل دارد رفتارهایی را انحراف بشمارد که قواعد را می شکند. بسیاری از نهادهای دولتی و صاحب قدرت تمایل دارند جوانان تبهکار را بنوعی افراد بیمار روحی و روانی بشناسانند تا بتوانند این افراد را ایزوله کرده با قرص به معالجه بپردازند. درواقع بسیاری ازاین جوانان در دوران کودکی شان دستخوش فقر، سواستفاده جنسی یا بیچارگی خانوادگی بوده اند ولی بجای اطلاق شرایط و محیط نابهنجار، این افراد نابهنجار تلقی می شوند . ولی بانظر کولی درباره هنجارهای اجتماعی نمی توان موافقت کرد. بنظر او واقعیت این است که اگرچه رعایت هنجارها وهمنوایی با انها سبب می شود انرژی کمتری در جامعه صرف بازسازی ها و پرداختن هنجارهای جدید بشود ولی بسیاری از هنجارهای موجود برعکس بسیار انرژی بر هستند و این امر بستگی دارد که گروه یا فرد با کدام هنجار گروه دیگر همسود باشد.کنترل اجتماعی ازطریق هنجارهای یک جامعه صورت می گردد. به تعبیر بسیاری از پوزیتویست ها، بدون هنجارها، جامعه وجود خارجی ندارد. این هنجارها به دوصورت تجویزکننده و منع کننده ظاهر می شوند. برخی هنجارها همه یک جامعه را در بر می گیرد و برخی دیگر فقط شامل گروه خاصی است. ازاین نظر برخی هنجارها بطور گزینشی و متفاوتی ازسوی گروهبندی های خرده فرهنگها اعمال می شود. هنجارها درموارد بسیاری با نابرابری، تبعیض و سرکوب نیز همراهند. اگر کسی برخلاف هنجارهای مسلط در جامعه حرکت کند بطور مثال همجنسگرا یا دگرباش جنسی بوده یا دارای رنگ پوست تیره باشد، دستخوش پیامدهایی خواهد بود. او می تواند مورد آزار و اذیت در مدرسه، تبعیض در بازار کار و شغل یا حاشیه نشینی و نفرت در محل زندگی قرار گیرد. معمولا چنین است که افرادی که از ساختارهای هنجارمند موجود بهره و سود می برند، میلی به تغییر آن نشان نداده و در برابر آن مقاومت می کنند. از اینرو کسانی که هنجاری را زیر پاگذارده یا نادیده می انگارند، اغلب به یک چشم نگریسته شده و به یک برچسب ملقب می گردند: “ناهنجار یا غیرنرمال”. مثلا در جامعه ایران همجنسگرایان همگی بعنوان افرادی منحرف شناخته می شوند. این امر شامل دیگر اقشاری نیز می شود که بنحوی با هنجارهای متعارف جنسی (مرد و زن بودن) ناهمساز هستند.بسیاری از هنجارها دارای گروهها یا افراد همسودی هستند که با احترام به هنجارهای ذینفع خود، از پیامدها و مزایای مثبت آن بهره مند می شوند وافرادی که خارج از این هنجارهای زندگی می کنند نه تنها فاقد مزایا و بهره مندی هستند بلکه گاه دستخوش نوعی مجازات،
جریمه یا محرومیت اجتماعی نیز می شوند. دربسیاری از هنجارهای نانوشته تا زمانیکه آن هنجار مورد نقض قرار نمی گیرد، به چشم نمی خورد و کسی بدانها نمی اندیشد. ازاینرو توجه و پرداختن به هنجارهایی که بنظر نانوشته هستند ولی روابط ما را تنظیم می کنند دارای اهمیت است. قلیان کشیدن دختران در مکان های عمومی یا کافه و رستوران ها امروزه پس از مشاهده آن بنوعی در نزد بسیاری از مردم و نهادهای قدرت دینی امری مذموم و هنجارشکنانه محسوب می شود، پدیده ای که سالیانی است در بسیاری از روستاهای کشور بنوحی رایج و متداول بوده است.با این وصف تاریخ تحولات اجتماعی مشحون از نقد و چالشگری های نسل ها علیه هنجارهای بازمانده از گذشته و موجود است. شکستن هنجارها نوعی نقد هنجارها نیز محسوب می شود. در این رویکرد، هدف تعمق، بحث کردن و نقد هنجارها و ساختارهایی است که بنوعی دارای رابطه منطقی و کارکردی هستند.
نسبت و نفرت در هنجارها: هنجارها برحسب ارزشهای هر جامعه و قشر اجتماعی متفاوت هستند. ارزشهای جامعه نیز در گذر زمان دستخوش تغییر می گردند. ازاینرو هنجار ها و ارزشها متغیر وابسته ای هستند که برحسب زمان و مکان می توانند تغییر کنند. پوشاندن موی سر زنان در جامعه مذهبی ایران یک هنجار ولی همین امر در بخش بزرگی از مردم جامعه ای مثل سوئد امری ناهنجار تلقی می شود. ازاین منظر بنظر ضروری است که نسبت به شناخت هنجارها و اهمیت چالشگری برخی از هنجارهای ناسودمند در جامعه برحسب نگرش و منافع اقشار مختلف جامعه و همچنین سودعمومی مردم از منظر بین نسلی اهتمام ورزیده شود. دراین قسمت به برخی تناسبها و مناسبت های هنجارها با سایر آموزه ها و نهادهای اجتماعی توجه می کنیم. رابطه هنجارها با دین. بسیاری از هنجارها خاستگاه دینی داشته و بنوعی برای مومنان به آن دین در برابر افراد غیر مومن بدان، مزایایی را بدنبال دارد. در موارد بسیاری حتی هنجارهای دینی بدلیل تقدس و خاستگاه سنتی آن و تعلق به گذشته، با هنجارهای نوین جامعه در تضاد بوده و حتی باورمندان آن دین را نیز بنوعی تحت فشار و سرکوب قرار می دهد. رویکرد مربوط به روزه داری، نماز اجباری در ادارات، ارزشگذاری بر نگهداشتن ریش، پوشیدن چادر و پوشاندن سرو تن زنان، و دهها مثال مشابه از زمره هنجارهای دینی است که ناظر بر ارزشهای دینی بوده و درپی حفظ و بازتولید ساختار قدرت دینداران است. هرگونه نقد هنجاری دراین حوزه منسوب به مجازات سخت ارزشی و دینی گردیده و تا مرز مرگ خاطی این هنجارها پیش می رود. بطور مثال تکرار سه بار روزه خواری در انظار عموم در ماه رمضان در جامعه ایران بطور بالقوه می تواند سبب صدور حکم اعدام فرد گردد.هنجارهای جنسیتی. بسیاری از هنجارها بازمانده از گذشته و محصول نظام مبتنی برمردسالاری، پدرسالاری، چنان هنجارهایی را به دنبال آورده و مشروعیت می بخشد که در رهگذر آن وضع موجود مبتنی بر ساختار قدرت پدر/مردسالارانه حفظ شود. تقسیم کار سنتی جنسیتی نظیرخانه داری، اشتغال مرد در بیرون از خانه، اولویت تحصیل مرد نسبت به زن، مراسم خواستگاری از سوی مرد بعنوان کنشگر در فرایند ازدواج، تنظیم مهریه برای نمایش قدرت مرد و احاله نقش کالایی به زن و در عین حال ایفای نقش حمایتی مرد از زن حتی پس از طلاق،چندزنی بعنوان هنجاری پذیرفته شده در ذهن و در حیات اجتماعی بخشی از مردان، هنجار حق حضانت برای مرد، و حق سرپرستی خانوار توسط مردان و دهها موارد دیگر از زمره هنجارهای جنسیتی هستند که برپایه یک برساخته نابرابر ایجاد و بازتولید شده اند. این هنجارها امروزه بشدت مورد چالشگری است.