۱۳۹۷ فروردین ۱, چهارشنبه

از ماست که بر ماست




از ماست که بر ماست....
دست فرو مانده ام از دل که سحر نمی شود
باز پس آمد و رفت ها غمی سر نمی شود
آیینه رانده ام از چشم شانه به سر نمی شود
پر کشیدند این سکوت ها قائله ختم نمی شود
این همه موج و پریشانی جز ابر چمن نمی شود
این سپیدار و این ماه و این ماهی، آبگیر روانه نمیشود
عنکبوت هم تار تند ریشه به ریشه نمی شود
ما غزل داریم ماهی آب نمی شود
ما کتاب داریم تورات پنهان نمی شود
ما شاخ داریم اسبی سقط نمی شود
ما نجات دادیم دیده شرف نمی شود
چون نماز داریم قصه تمام نمی شود
ما آب داریم تشنه روانه می شود
دیو که سپید نمی شود
ما که خاک نداریم زنده به گور نمی شود