شاعر متهم....
چه کسی فکرش را می کرد قلمی که زمانی دیکته هایت را می نوشت
بلای جانت شود؟
چه کسی فکرش را می کرد دردی که همه ی جانت را گرفت تنها
پناهت شود؟
نمی گویند شعر ها دریچه ی احساس اند؟
شعرا حساس و نویسندگان وسواس اند؟
جایز نیست خیلی حرف ها گفته شود
گفته ها شنیده و شنیده ها نوشته شود
گذشته ی بشریت چه دارد رو کند از تاریخ؟
که انسان پوچ و بی سواد بود و جهان تاریک؟
نقل مضمون می شود سروده ای
شاعر افسرده به دام می افتد و میخورد گلوله ای
متهم شده بود به فساد
مجرمی بود مقابل نظام
مردم مسکوت ماندند و ناگه چراغی
روشن شد به نگاه مردم رو به آگاهی
بعد ها به نام قهرمان از او یاد شد
قصه ی گلوله ها تکرار شد
بچه ها خواندند شجاعت چیست و شاعر که بود
قانون هم نوشت اتهام چیست و شاکی که بود
شاعر متهم اما باز تبعید می شود
شعر مضمون دوباره تنظیم می شود
قهرمان به ناحق چنان تحقیر می شود
حیف از این تاریخ که همیشه تحریف می شود